


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیدخلیل سجادپور- زنی که در چنگ زورگیران مسافرنما گرفتار شده بود در حالی با پای شکسته و دستانی خون آلود روانه بیمارستان شد که پلیس مشهد در کمتر از 24 ساعت، باند مخوف زورگیری خانوادگی را به دام انداخت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ماجرای هولناک ظهر چهاردهم دی هنگامی رخ داد که زن میان سالی سوار بر یک دستگاه پراید در مسیر بزرگراه فجر به سمت شهرک غرب در حرکت بود. او ناگهان با مشاهده اعضای یک خانواده که در حاشیه بزرگراه منتظر خودرو بودند، پدال ترمز را فشرد تا از سر دلسوزی آنها را به مقصد برساند. با توقف خودرو بلافاصله مادر خانواده در صندلی جلو نشست و مرد 40 ساله به همراه 3 فرزند قد و نیم قد خود در صندلی عقب جا گرفت.
پدر خانواده در حالی که فرزندانش را داخل خودرو جابه جا میکرد از زن میان سال خواست تا آنها را به آرامگاه ببرد و چنین وانمود کرد که قصد دارند به صورت خانوادگی به زیارت اهل قبور بروند!
زن 54 ساله هم که از افکار پلید و شیطانی مسافرنماها بی خبر بود به طرف آرامگاه خواجه ربیع به راه افتاد، اما هنوز به مقصد نرسیده بودند که مرد 40 ساله مدعی شد منظور او از آرامگاه، گورستانی در نزدیکی روستای کلاکوب در جاده کلات بود!
راننده پراید که هیچ گاه تصور چنین برداشتی از سخنان پدر خانواده را نداشت به ناچار به طرف جاده کلات تغییر مسیر داد ،اما هنوز مسافتی طی نکرده بود که مسافرانش از او خواستند تا در حاشیه جاده توقف کند. در همین حال ناگهان مرد 40 ساله از پشت سر دستش را به دور گلوی راننده حلقه کرد و همسرش نیز که در صندلی جلو نشسته بود، چسب پهنی را به دور دهان و دستان زن 54 ساله چسباند تا سروصدا نکند! در این هنگام مرد مذکور از خودرو پیاده شد و پیکر وحشت زده راننده را از پشت فرمان به صندلی عقب انتقال داد و خودش پدال گاز را فشرد. زن میان سال که تازه فهمیده بود در چنگ زورگیران خطرناک گرفتار شده است دست و پا میزد و با چهرهای هراسان و نگران تلاش میکرد تا راهی برای گریز پیدا کند ولی مرد معتاد شگردهای بی رحمی و وحشت آفرینی را به فرزندانش نیز آموخته بود. به همین دلیل اعضای مخوف این باند خانوادگی سعی داشتند او را به هر طریق ممکن از دست و پا زدنهای بیهوده باز دارند که در این هنگام زن وحشت زده جیغ کشید و پایش را که گویی به شدت آسیب دیده بود با ایما و اشاره به مسافرنماهای خطرناک نشان میداد ولی آنها نه تنها توجهی به این اشارهها نداشتند بلکه پسر 13 ساله خانواده در یک لحظه قیچی را از درون خودرو برداشت و به دست و پای رانندهای زد که آنها را از سر مهربانی و دلسوزی سوار کرده بود. زن میان سال که با دست و پاهای بسته، خون نیز از جراحت هایش بیرون میزد، فقط اشک میریخت که دزدان مذکور او را در محلی خلوت رها کردند و سوار بر پراید سرقتی به طرف مخفیگاه خودشان رفتند. زن که بعد از مدتی تلاش موفق شده بود، دستانش را باز کند با کمک رهگذران و رانندگان عبوری از کنار جاده، با امدادگران اورژانس تماس گرفت و آنها او را در حالی به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد منتقل کردند که بنا به تشخیص کادر درمان باید عمل جراحی میشد . روز بعد از این ماجرا و هنگامی که زن میان سال از مرگ نجات یافته و تحت درمان بود، پسر وی با پلیس تماس گرفت و ماجرای زورگیری خانوادگی را فاش کرد. با دریافت این گزارش و با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، فرمانی ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) برای پیگیری خاص این پرونده صادر شد و بدین ترتیب گروهی تخصصی از نیروهای کارآزموده تجسس با هدایت مستقیم سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) عملیات ردیابی پراید سرقتی را در دستور کار قرار دادند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، طولی نکشید که رصدهای اطلاعاتی با همکاری فرزند مال باخته به نتیجه رسید و مشخص شد که پراید سرقتی در محدوده خین عرب مشهد تردد کرده است. بنابراین گروه عملیاتی پلیس با راهنمایی و دستورات قاطع قاضی فرهمندنیا (جانشین معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) با ردزنیهای پلیسی به منزلی در خیابان طرحچی رسیدند و مخفیگاه مذکور را به محاصره درآوردند، اما مرد 40 ساله که متوجه حضور خودروهای پلیس در آن منطقه شده بود از طریق پشت بام گریخته بود به همین دلیل زمانی که نیروهای دایره تجسس وارد مخفیگاه شدند فقط «ف- ت» زن 36 ساله را دستگیر کردند. این درحالی بود که خودروی پراید سرقتی نیز داخل منزل پارک شده بود.
بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با انتقال متهم به مقر انتظامی بازجوییهای تخصصی از وی توسط ستوان یکم شیرزاد (افسر پرونده) و با نظارت رئیس کلانتری آغاز شد. این زن جوان که مدعی بود به خواست شوهر کریستالی اش، زورگیری کرده است، درباره این ماجرا گفت: از چهارراه میدان بار نوغان سوار خودروی آن زن شدیم و در طول مسیر همسرم به بهانهای با او درگیر شد و من هم با چسب پهن دهان و دست و پایش را بستم ولی جراحتها را پسرم با قیچی زد تا او را ساکت کند! وی ادامه داد: گوشی تلفن را نیز بعد از خارج کردن سیم کارت در محلی زیر خاک دفن کردم تا از این طریق شناسایی نشویم! اما دیگر مدارک در منزل است و ...
به گزارش اختصاصی خراسان، تلاش نیروهای تجسس با تاکید فرمانده انتظامی مشهد برای دستگیری شوهر فراری این متهم و کشف جرایم احتمالی دیگر باند زورگیری خانوادگی در حالی ادامه دارد که زن 36 ساله با دستور قاضی رضوی ( بازپرس شعبه 213 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) روانه زندان شد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


برخورد سرمربی تیم ملی والیبال با شاگردش بازتاب گستردهای داشت
سیلی جهانی!
گروه ورزش/ هفته هفدهم لیگ برتر والیبال درحالی پنجشنبه برگزار شد که در دیدار دو تیم مس رفسنجان و لبنیات هراز آمل اتفاق عجیب و غریبی افتاد؛ اتفاقی که توجه رسانههای جهانی والیبال را به لیگ برتر ایران جلب کرد. دیدار مس و لبنیات درحالی به پیروزی 3 بر یک شاگردان بهروز عطایی سرمربی آملیها ختم شد که در دست سوم این رقابت و درحالی که هراز با نتیجه ۲ بر صفر جلو بود درگیری بین دو تیم شکل گرفت. در امتیاز ۱۸ بر ۱۴ به سود مس، دوتیم به عملکرد داوری اعتراض داشتند که عطایی در این هنگام سیلی به بازیکن خود زد که با جنجالهای زیادی همراه شد. عرفان جلالینژاد بازیکن لبنیات که دریافتکننده سیلی جانانه عطایی بود، درباره اتفاقاتی که منجر به برخورد فیزیکی بهروز عطایی با او شد، میگوید: «اول اینکه قبول دارم اشتباه کردم و اگر آقای عطایی مرا کنترل نمیکرد، شاید اتفاقات دیگری رخ میداد. متاسفانه وضعیت داوری در لیگ هر روز بدتر از قبل میشود و داوران اشتباهات زیادی دارند. در آن صحنه من به خاطر اشتباه محرز داور بهشدت عصبانی بودم و اعتراضم را به ناظر داوری اعلام کردم که عطایی اجازه نداد این اعتراضها ادامه پیدا کند. هواداران و مربی مس به ما و حتی عطایی که سرمربی تیم ملی هم هست، توهینهای زیادی کردند و ما هیچ واکنشی به این توهینها نشان ندادیم. امیدوارم کمیته انضباطی همه این اتفاقات را رصد کند و برخورد جدی با آنها داشته باشد. من به خاطر رفتارم از جامعه والیبال و به خصوص آقابهروز عذرخواهی میکنم؛ اما سکوت مقابل این اتفاقات سخت است.» هرچند که جلالینژاد بابت اشتباهش عذرخواهی کرد اما عطایی هنوز واکنشی به این اتفاق نداشته است با این حال ویدئوی سیلی زدن او به جلالی در فضای مجازی تاحدی دست به دست شد که بالاخره بازتاب جهانی پیدا کرد. رسانه اروپایی world of volley اقدام عطایی را حمله به بازیکن خواند و در این خصوص نوشت: «در دیدار مس رفسنجان و هراز آمل در لیگ مردان ایران، سرمربی این تیم به خود اجازه داد رفتاری کند که برای متخصصی که در چنین سطحی از والیبال کار میکند غیرقابل بخشش است. در این مسابقه شاهد حمله فیزیکی دیگری از سوی سرمربی به بازیکن خود بودیم. بدتر از آن، این سرمربی تیم ملی مردان ایران بود که در مرکز ماجرا قرار داشت. بهروز عطایی به مهاجم تیمش یعنی عرفان جلالینژاد، بازیکن ۲۱ ساله پیشین تیم ملی زیر ۲۱ و ۱۸ سال ایران، سیلی زد. دلیل این اقدام عطایی اعتراض جلالینژاد به تصمیم داور بود که به قیمت از دست دادن یک امتیاز در دست سوم برای تیمش تمام شد. حتی قبل از این که عطایی بخواهد با جلالی نژاد برخورد فیزیکی کند، یکی از بازیکنان دیگرش با ضربه محکمی به سینه بازیکن مدنظر او را هل داد.» نشریه معتبر ورد آف والی درحالی اقدام عطایی را غیرقابل بخشش میخواند که معتقد است او بهعنوان سرمربی تیم ملی والیبال ایران در سطحی از والیبال قرار دارد که اساسا نباید دست به چنین اقداماتی بزند. حال باید منتظر ماند و دید کمیته انضباطی فدراسیون والیبال برای این اقدام آقای سرمربی چه تنبیهی درنظر خواهد گرفت.
دار مجازات بر گردن جاسوس MI6
علیرضا اکبری جاسوس انگلیس چه اطلاعاتی درباره شهید فخری زاده به لندن داد؟ ماجرای طرح «سکته» برای نجات شاه ماهی اطلاعاتی چه بود؟


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

طعنهزدن یا با کنایه حرفزدن با همسر به جای گفتن یک دلخوری یا درخواست بهصورت مستقیم، اتفاق تقریبا رایجی در زندگیهای مشترک است. بهتازگی، پستی در شبکههای اجتماعی پربازدید شده که یک خانم درباره پیام: «احترام برای کسانی است که لایقش هستند نه طالبش»، نوشته: «سلام. وقتتون به خیر. تو رو خدا دیگه از این پیامها نذارین. من وقتی با شوهرم دعوا میکنم، این جملهها رو حفظ میکنم و میگم بهش، دعوا بدتر اوج میگیره و...». درباره این پیام، از منظر روانشناسی میتوان ساعتها صحبت کرد. بیان صادقانه این خانم حاوی نکات بسیاری است. اولین نکتهای که به نظر میرسد این است که کارکرد جملاتی مانند این جمله چیست و چرا تا این حد بین زن و شوهرها پر طرفدار است؟ آیا تکه انداختن به همسر برای اصلاح رفتارش، توصیه میشود یا بیشتر آسیبزاست؟
واکاوی رایجشدن تکهانداختن
در صمیمیترین روابط انسانی
بر کسی پوشیده نیست که این جملات، طعنهزنی یا در زبان عامیانه تکه انداختن محسوب میشود ولی چه چیزی باعث
می شود که طعنهزنی در فرهنگ ما به خصوص در رابطه زن و شوهر که قاعدتا جزو صمیمیترین روابط انسانی است، رایج شود؟ برای توضیح این مسئله لازم است کمی به عقب برویم. کودکی را در نظر بگیرید که در حال بازی است و ناگهان زمین میخورد و آسیب میبیند، کودک درد دارد و برای تسلی یافتن نزد والدین خود می رود که برای او منبع حمایت و محبت هستند. برخورد درست در این جا این است که والدین درد کودک را اعتبار ببخشند، مثلا بگویند: «میدانم که درد داری، خیلی سخته که داری درد میکشی و جملات مشابه» و در کنار او باشند و به او محبت کنند تا کودک احساس کند در مشکل و درد خود تنها نیست و حمایت والدین را دارد، اما عموما برخوردی که شاهد هستیم انکار درد کودک است و مثلا والدین میگویند: «حالا چیزی نشده که، زخم نشدی، زخمت بزرگ نیست، بزرگ میشی یادت میره، لوس نشو و جملات مشابه».
روشی غیرمستقیم برای پاسخدادن به 2 نیاز اساسی
بر اساس رفتارهای والدین با کودک که مطرح شد، چه اتفاقی میافتد؟ با تکرار این موقعیت کودک در درد خود تنها میماند و یاد می گیرد که منابع حمایت (والدین) برطرف کننده نیاز او به حمایت و محبت نیستند. بعد، آیا کودک از نیاز به حمایت و محبت دست میکشد؟ خیر! چون این دو نیاز، نیازهای بنیادی انسان است و هیچ فردی نمیتواند از نیازهای بنیادی دست بکشد، در عوض کودک به بزرگ سالی تبدیل می شود که در روابط عاطفی و صمیمی نیاز خود به محبت و حمایت را به طرق غیرمستقیم برآورده میکند. طعنه زدن از جمله این روشهای غیرمستقیم است.
چرا زوجها معتاد به طعنهزدن میشوند؟
روشهای غیرمستقیم مانند طعنه زدن اغلب بینتیجه است و فرد را به منظور دلخواه نمیرساند اما فرد آن را ادامه میدهد چون روش دیگری بلد نیست. نرسیدن به منظور دلخواه و برآورده نشدن نیاز موجب ناامیدی، خشم و غمگینی بیشتر و تکرار این چرخه، باعث ایجاد فاصله بیشتر و بیشتر بین زوجها میشود. آن طرف ماجرا هم وضع بهتری ندارد، همسری که با پیامهای طعنهآمیز از سوی شریک خود مواجه میشود، متوجه نمیشود که همسرش در واقع چه میخواهد و دنبال چه چیزی است و تنها شاهد پیامهایی با مضمون زیر سوال بردن، بیارزش و بیکفایت بودن از سمت همسر خود است که او را گیج، شرمگین و خشمگین میکند. در نهایت زوجها در چرخه معیوبی از تعاملات نادرست گرفتار میشوند و در حالی که خواستهشان از همدیگر نزدیکی عاطفی و حمایت روانی است، ناخواسته بذر دوری و دلسردی و ناامیدی از هم را در دل هم میکارند.
جملاتی ساده به جای کنایهزدن
خوب است که مستقیم حرف زدن و از نیازها گفتن را امتحان کنیم. گفتن این جمله ساده که من ناراحتم (از احساس خود حرف بزنیم)، برای احساس خود دلیل بیاوریم (وقتی در جمع راجع به من این طور صحبت کردی من ناراحت شدم) و انتظار خود را شفاف بیان کنیم (انتظار داشتم که حواست به حساسیتهای من باشد)، ممکن است در وهله اول تصنعی به نظر برسد اما تکرار آن و تبدیل شدن اش به شیوه گفتوگوی ما با همسرمان موجب نزدیکی عاطفی و صمیمیت بیشتر میشود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.







ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

این روزها شاهد سرمای بیسابقه ای در بیشتر شهرهای کشور هستیم، کاهش فشار گاز، خوابیدن کسبوکارها، تعطیلی ادارات و مدارس، یخ زدن لوله های آب و حتی در مواردی ترکیدن آنها، سرماخوردگی و... . بماند که حیوانات هم در این روزهای سرد شرایط سختی را تجربه میکنند. سرما همه اینها هست، اما در کنارش فوایدی هم دارد که کمتر به آن توجه کرده ایم. فوایدی که البته توجه به آنها، نافی دردسرهای سرما و انواع سوءمدیریتها در برخورد با آن نیست، اما لااقل کمک میکند سرما را از زاویه بهتری بشناسیم.
کالریسوزی و بهبود سوختوساز با سرد شدن هوا بدن کالری بیشتری میسوزاند تا بتواند سوختوسازش را متعادل کند. کالری سوزی هم به کاهش وزن و... کمک میکند. از طرفی این تغییر سوختوساز منجر به تقویت عملکرد مغز و کاهش مشکلات شناختی میشود. بهطور کلی یافتهها نشان میدهد ما انسانها در هوای سرد عملکرد ذهنی بهتری داریم.
افزایش چربی مفید بدن بدن ما دو نوع چربی دارد؛ چربی سفید غیرمفید و چربی قهوهای مفید. زمانیکه در معرض سرما هستیم چون بدن میخواهد با تولید چربی قهوهای انرژی و گرما تولید کند، حجم چربی مضر با کالری سوزی، کاهش و حجم چربی مفید هم با فعالیت بدن افزایش پیدا میکند.
بهبود آلرژی و التهاب تا حالا شده بعد از ورزش و در شرایطی که ضربه خوردهاید از کمپرس آب یخ استفاده کنید؟ دقت کردید یخ باعث کاهش التهاب میشود؟ همین فرایند وقتی داریم سرما را تجربه میکنیم، تکرار میشود. با سرد شدن هوا التهابات بدن کاهش می یابد. آلرژیها هم بهخاطر یک دست شدن هوا کاهش پیدا میکند. از طرفی در سرما، حشرات کمتر میشوند و ارتباط ما با دیگران هم کمتر از قبل می شود و در نتیجه بسیاری از بیماریهای عفونی ناشی از گرما، وجود حشرات و مرتبط با دیگران کم میشود.
خواب بهتر اگر هوا مثل این روزها بهشدت سرد نباشد و بتوانید بخوابید چون گردش خون در بدنتان در روزهای سرد بهتر است، خواب عمیقتر و بهتری را هم تجربه میکنید.
شادابی و جوانی پوست هوای سرد هرچند رطوبت پوست را کاهش میدهد و دردسرهایی دارد اما درکنارش فوایدی هم برای پوست ما دارد. سرما منافذ کوچک روی پوست را مسدود می کند و باعث میشود چربی و کثیفی کمتری وارد آن شود. از طرفی باعث افزایش میزان خون زیر پوست می شود و رنگ پوست بهخصوص روی گونهها را زیباتر میکند. همه اینها باعث شادابی، درخشندگی و جوانسازی پوست خواهد شد.
نکته مهم اینکه آنچه مرور کردیم تمام فواید سرما نبود. در روزهای سرد فرصت دورهمی بیشتری با خانواده داریم. مجال بهتری برای مطالعه و برنامهریزی داریم.
در کنارش دردسرهایی هم داریم که موضوع این مطلب ما نبود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

چند سال قبل به خاطر شغل همسرم عازم روسیه شدیم. به محض اینکه همراه فرزندمان از هواپیما در مسکو پیاده شدیم، هر سه نفرمان مثل بید شروع به لرزیدن کردیم و دندانهایمان بیاختیار به هم میخورد! شاید تصور کنید که ما آمادگی لازم را برای سرما نداشتیم اما باید بدانید که از ایران و قبل از شروع این سفر، برای خودم و همسرم و پسرک چهار سالهمان، کاپشن، دستکش، کلاه، چکمه با کیفیت و خوب و بسیار گرم خریدیم چون که شنیده بودیم سرمای روسیه به دلیل موقعیت جغرافیاییاش بسیار طاقتفرساست اما باز هم شوکه شدیم! اتفاقات عجیبوغریبی را بهدلیل سرمای باورنکردنی روسیه و شهر سن پترزبورگ در مدتی که آن جا زندگی کردیم، پشت سر گذاشتیم. حالا که دمای هوا در بعضی از شهرهای ایران به منفی 10، 15 و حتی 20 و خردهای درجه رسیده، جالب است بعضی از آن خاطرات و مشاهداتم را با شما در پرونده امروز زندگی سلام در میان بگذارم.
زندگی عادی روسها
در دمای منفی 40 درجه
به دلیل کار همسرم در سال ۲۰۱۹ شش ماه در سن پترزبورگ زندگی کردیم. دقیقا اولین روز زمستان وارد سن پترزبورگ شدیم. پرواز ما به مسکو بود و از مسکو با قطار به سمت سنپترزبورگ رفتیم. اولین شوک بعد از ورود ما به روسیه، شدت باریدن برف و حجم برف روی زمین بود. تا جایی که چشم کار میکرد، برف و سرما بود. وقتی از قطار پیاده شدیم، برف شدیدی میبارید. درجه هوا را روی تلفن همراهم بررسی کردم. درجه هوا آن شب منفی ۱۵ درجه بود و من درجهای را که روی گوشی تلفن همراهم میدیدم، باور نمیکردم. یادم هست اولین جملهای که به همسرم گفتم، این بود: «شاید باورت نشه اما دما منفی 15درجه است!» اما چند هفته بعد فهمیدم آن شب هوا خیلی هم سرد نبوده است و در شش ماه اقامت مان در آن جا دمای منفی ۳۰ و 40 درجه را هم دیدیم در حالی که زندگی مانند یک روز کاملا عادی جریان داشت و این طور نبود که شهرشان و فعالیت مردم و حتی مدارس، فلج شود.
کاپشنهایی که بازه دمایی داشت
همان طور که در شروع این مطلب گفتم، قبل از سفرمان، از ایران برای خودم، همسرم و پسرک چهار سالهمان کاپشن ، دستکش ، کلاه و چکمه خریدیم و سعی کردیم جنس خوب و با کیفیت و بسیار گرم انتخاب کنیم. بالاخره شنیده بودیم که سرمای روسیه مرگبار است اما به محض ورود به سنپترزبورگ فهمیدیم کاپشن ها اصلا مناسب نیست و در حالی که بقیه مردم خیلی راحت در میان برف رفتوآمد می کردند، ما خیلی میلرزیدیم و سردمان شده بود. همان یکی دو روز اول از یکی از همکاران همسرم شنیدیم که باید از همان سنپترزبورگ کاپشن بخریم تا مناسب سرمای آن جا باشد. آن جا متوجه شدیم که روی هر کاپشن، برچسبی وجود دارد که روی آن بازه دمایی مناسب درج شده بود و اولین خرید ما از سنپترزبورگ کاپشنهایی به شدت گرم بود. نکته جالب این که در آنجا اغلب کودکان حتی تا 10سالگی کاپشنهای سرهمی داشتند و به این شکل از سرما در امان بودند.
احساس سرمانکردن
در دمای منفی 40 بعد از یک هفته
دومین شوک، پایان هفته اول پیش آمد و کف چکمههای نو هر سه نفرمان ترک خورد و فهمیدیم باید چکمه را هم از همان جا بخریم و کف چکمههایی که در ایران خریده بودیم، برای آن دما مناسب نبود. خلاصه هفته اول تجهیز شدیم و اوضاع کمکم تحت کنترل قرار گرفت و وقتی بیرون قدم میزدیم، احساس سرما نمیکردیم.
بارش برف، روزی چندین بار
در آن جا روزی چند بار برف میبارید و هر روز صبح که از پنجره بیرون را نگاه میکردیم، حجم برف بیشتر از روز قبل بود و رد پاهای روز قبل کاملا پر می شد. در اغلب خیابانها، جایی برای غذا دادن به کبوتران و پرندگان وجود داشت و ماموران شهرداری هر روز صبح در آن جا برای پرندگان دانه میریختند. یکی از شگفتیهای سنپترزبورگ در زمستان این بود که ساعت 9:30صبح هوا کم کم روشن می شد و ۲:۳۰ ظهر دوباره تاریک می شد یعنی طول روز به شدت کوتاه بود. با این حال قبل از روشنی هوا زندگی در شهر شروع می شد. مثلا بچهها ساعت ۷:۴۵ صبح در تاریکی کامل به سمت مدرسه میرفتند و بعد از زنگ اول تازه هوا روشن می شد. یکی از همکاران همسرم که متولد سنپترزبورگ بود، تعریف میکرد که در تمام طول دوران تحصیلش فقط یک بار مدارس به دلیل شدت ریزش برف و سرمای هوا که منفی 40درجه بود، تعطیل شده بود.
سورتمه برای کودکان به جای کالسکه!
یکی از عجایبی که در پارکهای سنپترزبورگ دیدیم، این بود که افراد به جای پیادهروی در پارک با چوب اسکی به پارک میآمدند و در آنجا اسکی میکردند. همچنین از روزی که وارد سن پترزبورگ شدیم، متوجه شدیم آن جا برای بچهها از کالسکه به شکل معمول و چرخدار استفاده نمیکنند؛ در واقع کدام کالسکه میتواند در آن حجم برف حرکت کند؟ تقریبا همه بچههای ۴ تا ۶ ساله سورتمه داشتند که روی آن مینشستند و پدر و مادرها آن را با یک طناب میکشیدند و ما هم برای پسرکمان یک سورتمه خریدیم. بچههای زیر ۴ سال کالسکه داشتند اما کالسکهای که چرخ نداشت و در واقع، نوعی سورتمه بود که اسمش کالسکه بود.
دیدن رگههایی از خورشید
بعد از 40 روز
چهل روز اول که در سن پترزبورگ بودیم حتی یک بار هم خورشید را ندیدیم یعنی هوا روشن می شد اما هیچ اثری از خورشید نبود. دقیقا روز چهلم برای اولین بار، رگههایی از خورشید در آسمان دیده و هیجانی در شهر ایجاد شد و مردم از همان رگههای خورشید به عنوان روز آفتابی یاد میکردند. بعدها از دوست روسیمان شنیدیم که اغلب خانوادهها در طول زمستان و گاهی شش ماه سال بهدلیل نبودن خورشید، قرص ویتامین دی مصرف میکنند.
تماشای دریای یخزده در آخر هفته
تقریبا از هفته سوم زمستان بود که تمام کانالها و رودخانههای سنپترزبورگ یخ زد و ضخامت یخ آن قدر زیاد بود که به آسانی مردم روی آن راه میرفتند! البته هیچگاه آب شهری در این مدت قطع نشد. همانطور که میدانید سن پترزبورگ یک شهر ساحلی است و در حاشیه خلیج فنلاند قرار دارد. یکی از آخر هفتهها ما تصمیم گرفتیم خلیج فنلاند را از نزدیک ببینیم و در کمال ناباوری، وقتی به آن جا رسیدیم، دیدیم که دریا هم یخ زده بود! در آخرین روزهای اقامتمان در سنپترزبورگ یعنی اواخر خرداد ماه یک آخر هفته دوباره به خلیج فنلاند رفتیم و بالاخره توانستیم دریای خروشان را ببینیم و خبری از برف و یخ دیگر نبود و مردم زیادی روی ساحل شنی در حال لذت بردن از آفتاب در ساحل بودند.
دوش آب سرد، ترفند روسها برای جلوگیری از سرماخوردن
یکی از همسایههای روسمان میگفت ما برای جلوگیری از سرما خوردن، هر روز صبح دوش آب سرد می گیریم و این کار برایمان تبدیل به یک عادت شده است!
آب شدن برفها در اردیبهشت ماه
نکته جالب درباره این شش ماه اقامت ما در سنپترزبورگ این بود که با وجود بارش برف و سرمای خیلی زیاد تقریبا در تمام ساعتها شهر پر از جنبوجوش و رفتوآمد و شادی بود. هیچ خیابان اصلی خلوتی وجود نداشت، انگار مردم شهر کاملا به این سرما و برف عادت کرده بودند. در آخر شاید باورتان نشود اما تا اواخر فروردین برف روی زمین بود و هفته اول اردیبهشت، زمین برای اولین بار از زیر برفها دیده شد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.